تصوراتم از ایران اشتباه بود/سخاوت در روح ایرانی ریشه دارد

تصوراتم از ایران اشتباه بود/سخاوت در روح ایرانی ریشه دارد

خبرگزاری بسیج: کریستینا کِلی سرپرست تیم آمریکا در جریان جام جهانی کشتی فرنگی که با حجاب کامل در تهران حاضر شد، چند ماه بعد از این مسابقات اعتراف می کند که سفرش به ایران دیدگاه او را نسبت به این کشور تغییر داده است.

به گزارش خبرگزاری بسیج، وقتی کریستینا کِلی (Christina Kelley)، سرپرست تیم کشتی فرنگی امریکا اولین بار در سال 2014 برای شرکت در مسابقه‌های جام جهانی کشتیِ فرنگی وارد ایران شد،با احترام گذاشتن به حجاب در ایران، با حجاب کامل به سالن کشتی رفت.او که 43 سال دارد و اهل «مینه سوتا» است،در گفتگویی با یکی از سایت های خبری درباره تجربه سفرش به ایران صحبت کرده است.

پیش از سفر به ایران، چه تصوری از این کشور داشتید؟

هرچند نگران امنیتم نبودم اما فکر می کردم باید ساکت بمانم، نگاهم به پایین باشد، خیلی لبخند نزنم و بیش‌تر در پس زمینه بمانم. به عنوان زنی امریکایی که پروازش در ساعت 1:20 صبح به تهران نشست، چند لحظه وحشت کردم. اما وقتی رسیدم، خیلی زود فهمیدم که انتظاراتم اشتباه بوده اند. ظاهراً من بسیار محافظه کارتر بودم تا زنان ایرانی و برای همین طول کشید تا مرا بشناسند. اما وقتی شناخته شدم، حلقه ای امن به دورم شکل گرفت و چند مربی خندان ایرانی به گرمی از من استقبال کردند.

 رابطۀ ایران را با کشتی چه گونه توصیف می کنید؟

عشق ایرانی ها به کشتی را فقط باید از نزدیک ببینید تا بتوانید آن را توصیف کنید. چیزی است شبیه حس امریکایی ها به چهار بازی نهایی لیگ بسکتبال، «جام هاکی استنلی» (Stanley Cup)، یا حتی «سوپر بول» (Super Bowl)؛ مسابقه‌هایی برای انتخاب قهرمان لیگ ملی فوتبال امریکایی.

 در ایران در کانون توجه بودید و به دلیل پوششی که داشتید، به سوژۀ محبوب رسانه های ایران تبدیل شدید؟ زنان و مردان ایرانی دربارۀ لباس پوشیدن شما چه می گفتند؟

آن طور که مترجم ایرانی من می گفت، پوشش من سخت آن ها را حیرت زده کرده بود. یادم هست که در نخستین مصاحبه ام، اولین پرسش این بود که چرا این طور لباس پوشیده اید؟ برایم واضح بود که با توجه به نحوۀ مطرح شدنم در رسانه ها، باید نشان دهم که به فرهنگ‌شان احترام می گذارم.

 کشتی گیران امریکایی در طول این سفر چه حسی داشتند؟

 - بچه‌های ما می‌دانستند که کشتی در ایران چه قدر مهم است و مربیان آن ها گفته بودند که کشتی گیران در ایران ستاره اند. اما فکر می کنم هیچ یک از آن ها تا از نزدیک ندیدند، باور نکردند. ما حتی پیش از شروع جام جهانی در تهران، گشتی در اطراف هتل زدیم و به فروشگاهی دعوت شدیم تا هرچه بخواهیم انتخاب کنیم. این واقعاً برای ما شگفت آور بود چون چنین چیزی در امریکا غیرممکن است. اما در ایران، غیرطبیعی نبود چون این تازه شروع سخاوت و میزبانی ایرانی ها بود که ظاهراً در روح ایرانی ریشه دارد.

 به تازگی در یک مصاحبۀ رادیویی، «رابرت رابی اسمیت» (Robert Robbie Smith)، کشتی گیر امریکایی را به قهرمانی تشبیه کردید که از این تورنمنت به خانه باز می گردد. ممکن است کمی دقیق تر توضیح دهید؟

- رابرت رابی اسمیت، کشتی‌گیر سنگین وزن ما، بزرگ‌ترین ستارۀ تیم کشتی اعزامی امریکا بود. رابطۀ متقابل رابی و تماشاگران ایرانی غریب بود. او داشت مسابقه اش را می باخت تا این که طبل‌چیِ ایرانی شروع به کوبیدن کرد و جمعیت همراه او با شور و هیجان نام رابی را فریاد می کشید. «جیم راواناک» (Jim Ravannack) به سوی جمعیت دوید و شروع به پخش تی شرت بین آن ها کرد. رابی بعد از پیروزی، طبل چی را در آغوش گرفت و این لحظه ای تماشایی بود که جمعیت را میخکوب کرد. او و طبل چی با پرچم ایران در دستش دور استادیوم می دویدند. واقعاً فوق العاده بود.

 شما در تهران توانستید در یکی از جلسه‌های مجلس شورای اسلامی حاضر شوید و از ساختمان قدیمی آن هم دیدن کنید. به عنوان کسی که در جریان انتخابات نمایندگان امریکا کار کرده و کمپین به راه انداخته، اجازه بازدید از مجلس چه حسی داشت؟

سفر من به ایران پر از غافل‌گیری بود و یکی از بزرگترینِ  آن ها، دعوتم به مجلس بود. با وجود تاریخی که تنها به وقایع اخیر محدود شده، حضور در یکی از جلسه‌های مجلس ایران واقعاً سورئال و باورنکردنی است. یک رسانۀ ایرانی از بازدید من گزارشی تهیه کرد. برای آن که سنگ تمام بگذارند، یکی از تاریخ‌دانان رسمیِ مجلس مرا به دیدار از ساختمان قدیمی برد که خیلی شبیه «تالار استقلال امریکا» در فیلادلفیا است. آخر کار هم از باغ رز، گلی چید و به من داد و من هم بلافاصله آن را پشت گوشم گذاشتم. واقعاً خوشبخت بودم که چنین چیزی را تجربه کردم.

به نظر می رسد با میزبانان خود و بقیه ایرانی هایی که ملاقات کردید، خیلی صمیمی شدید. فکر می کنید با این کار، به رفع سوء برداشت های امریکایی ها از ایرانی ها کمک کرده اید؟

 در تهران احساس آسایش و راحتی داشتم و روابطم با بسیاری از آن هایی که ملاقات کردم، دوستانه شد. اگرچه متعجب شدم وقتی از آن ها شنیدم که من هم به عنوان یک امریکایی، با آن چه آن ها انتظار داشتند بسیار متفاوت بوده ام. بنابراین، فکر می کنم هر دو طرف سوء برداشت هایی از یک‌دیگر دارند که پنهان مانده است. آنها از وقار، مهربانی، احترام و تحمل من شگفت زده شده بودند؛ این کلمه‌ها را دوستان ایرانی ام در توصیف رفتارم گفتند. به نظر من، آن ها هم همین طور بودند اما با سخاوت و میزبانی باور نکردنی.

 آیندۀ روابط فدراسیون های کشتی امریکا و ایرانی را چه گونه می بینید؟

ما توافقی را بین دو کشور برای مبادلۀ کشتی گیران در اردوهای تمرینی، قطعی کرده ایم. رییس فدراسیون کشتی ایران، «رسول خادم» این برنامه را در میهمانی اختتامیۀ «فیلا» رسماً پیشنهاد کرد. امیدواریم سایر فدراسیون های کشتی هم به این توافق بپیوندند و به گسترش دیپلماسی و حسن نیت از راه روح ورزش کمک کنند.

 به عنوان نماینده ای از امریکا، آیا باری تاریخی را بر دوش خود احساس می کنید؟

حس نمی کردم تا وقتی که در مراسم افتتاحیه، پلاکارد تیم امریکا را در دست داشتم و در حالی که پایم می لرزید – خدا را شکر که کسی نفهمید - دور تشک کشتی رژه می رفتم. آن جمعیتِ چند هزار نفری مردان به راحتی می توانست ما را مسخره کند یا در بهترین حالت، ساکت بماند. اما آن ها بلند شدند و دست زدند. کمی بعدتر و در جریان یک مسابقه، جمعیت با فریاد «کیکی-کیکی»، مرا صدا می زد. در آن لحظه، یکی محترمانه به من پیشنهاد کرد که برگردم و رو به جمعیت بایستم. اول فکر می کردم که تماشاگران کلمه ای فارسی را فریاد می زنند که من نمی فهمم اما وقتی فهمیدم که آن ها واقعاً نام مرا صدا می زنند، جداً شوکه شدم. بعد که آرام آرام سرم را بالا آوردم، صدای دست زدن ها به وضوح بلندتر شد. آن ها واقعاً داشتند مرا تشویق می کردند؛ زنی امریکایی را در آن ورزشگاه! در حالی که اشکم جاری شده بود، برایشان دست تکان می دادم. این لحظه را برای همیشه در قلبم نگه خواهم داشت.

تصور می کنید روزی دوباره به ایران بروید؟

من در این سال ها بارها ملاقات با دوستانم در تهران را در ذهن خود مجسم کرده ام، و حتی آمدن آن ها به این‌جا را. امیدوارم.

انتهای پیام / ۱۱۴۱۵